loading...
دلبرانه
تارا بازدید : 23 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

 

 در ايام قديم و در بلاد ايران زمين كه قحط الاسواد بود و سواد مكتب‌خانه‌اي در حد اجحاف نشود، اساتيد امروز اين مملكت از رونق رزق و ريال برخوردار بود و براي هر خط كتابت ستاندن مرغ و خروس سهل تا پايان سطور شايد هديه گوسفند و حشم سهل مي‌نمود .... ! همينكه سواد مكتبي جاي خود را به سواد قهوه‌خانه‌اي داد و مردم اخبار و حديث و سواد از قهوه‌خانه آموختند قهوه‌خانه‌ها به عنوان ركن چهارم دموكراسي يا "مطبوعات" عمل نمودند و مردم يك دست به قهوه‌خانه‌ها گسيل شدند و بدين جهت قهوه‌خانه‌ها شكل و ساماندهي گرديد و يكدست قهوه‌خانه‌ عاشيق‌ها، چوب‌برها، پولدارها، گوش‌برها و و و ...

در اين قهوه‌خانه‌ها خبرنگاری نيز داشت پا‌ مي‌گرفت و هركه جذبه و اعتماد بيشتر بدست مي‌آورد سر و كله‌اش شلوغ و آنچه تنها به او مي‌ماند حساب پول افرادي كه چايي مفتي  يا ديزي مفتي نوش‌جان كرده و رفته بودند و قهوه‌خانه‌دار حساب همه را از او مي‌ستاند و بدين ترتيب خبرنگاری در ايران پا می گرفت.!

اينكه سرنوشت شكل‌گيري خبرنگاری بدينگونه رقم خورده جاي تأسف نيست، سرنوشت فرهنگ ما را چنين رقم زده و الا اگر اين توفيق درحمام‌هاي خزينه‌اي قديم هم اتفاق مي‌افتاد باز توفيقي نبود، چون بايستي از چرك و كثافت بدن برخي مي‌گفتي و برخي را در انجام فريضه غسل تعريف مي‌نمودي!!

خلاصه اين خبرنگاری در هر جا پاگرفته و شكل‌ مي‌گرفت يا بايد هزينه مي‌كرد و يا از چرك و زشتي مي‌گفت يا به تمجيد از مهارت در غسل برخي ترانه مي‌سرود!براستي اگر اين خبرنگاری در كافي‌شاپ‌هاي امروزي شكل مي‌گرفت، چي مي‌شد...؟ راحت‌الحلقوم، تودل‌برو، عزيز بابا، ناز ماما، بلا دور...!!

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 114
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 96
  • بازدید سال : 584
  • بازدید کلی : 4,078