کجا هستی؟
کیف نو زیبا 10000 تومان
من همیشه از اول قصه های مادر بزرگ می ترسیدم
و آخر هم به واقعیت می پیوست…
یکی بــــود…یکی نــــــبود…!!!
نیل فرگوسن در کتابش "تمدن: غرب و بقیۀ جهان" استدلال می کند که پیروزی اروپای غربی بر رقبای شرق خود، در اثر گسترش شش عامل اصلی زیر بوده است:
1) رقابت: ساختار سیاسی تکه تکه شده و غیر متمرکز در اروپا منجر به رقابت و تشویق مردم برای رفتن به دنبال فرصت ها در سرزمین های دوردست گردید.
2) علوم: در جهان اسلام، دامنۀ گسترش دانش به موضوعات معنوی محدود گردید، در حالی که در اروپا، با کمک چاپ نشریات، دامنۀ تحصیل دانش به طرز چشمگیری گسترده تر شد.
3) مالکیت: مهاجران بریتانیایی به آمریکای شمالی مفهومی خاص از حقوق مالکیت (که به طور گسترده ای میان مردم توزیع شده) و دموکراسی را به ارمغان آوردند، میراثی که از "جان لاک" به آنها رسید.
4) پزشکی نوین: پیشرفت های پزشکی غرب، امید به زندگی را در سراسر جهان افزایش داد، از جمله در مستعمرات.
5) مصرف: انقلاب صنعتی قرن 18 و 19 در انگلستان مدلی از جامعه مصرفی پدید آورد که ثابت کرده مقاومت ناپذیر است.
6) اخلاق کار: مذهب پروتستان، همانگونه که "ماکس وبر" اشاره کرده، شکلی از مسیحیت است که سخت کوشی، خواندن و صرفه جویی را تشویق می کند.
دایی جون سلام
یه چند وقت پیش، مثلن حدود یه سال و نیم پیش که زیاد حالم خوب نبود با یکی از دوستام که شما نمیشناسی – بیشتر دوستای منو شما نمیشناسی- یه جریان ای-میلبازی راه انداخته بودیم. همین الان فایلشو پیدا کردم. دیدم که چقدر اون ای-میلا حالمو خوب کرده بوده اونموقع. خیلیم چرتو پرت نوشته بودم ولی خب حال بد بهترین بهونهست برای این که هر مزخرفی دلت میخواد بنویسی. برای همین دلم خواست که یه نامهی دیگه برات بنویسم.
برای نوشتن خیلی چیزا لازم دارم، بیشتر از همه یه چیزی که روم نمیشه به شما بگم. ولی نوشتن این نامهها برام آسونتره. دنیارو چه دیدی شایستی که این نامهها یه راهی شد برای این که اون چیزَرو داشته باشم. همین که کافیه یه صفحهی جدید تو وُرد(Word) باز کنیو شروع کنی به نوشتن، اونم برای کسی که به احتمال قریب به یقین اینارو هیچوقت نمیخونه؛ پس لازم نیست حواست خیلیَم جمع باشه، خودش یعنی خیلی امکانات برای نوشتن.
از هفتهی پیش یه قراری با خودم گذاشتمو یه برنامه برای خودم نوشتم (البته تو نوشتن برنامه تنها نبودم):
1. حواسم به خودم باشه. (مثلن یه چیزی که دوست دارم برای خودم بخرم یا یه غذایی که هوس کردم بخورم)
2. یه چیزی خلق کنم. (که با توجه به تواناییهای محدود من یعنی یه چی بنویسم)
3. بدمینتون بازیکنم.
4. ورزش کنم.
5. با خودم تو آیینه حرف بزنم.
فکرنکنم لازم باشه که بگم چرا قرار گذاشتم این کارارو بکنم. ولی میتونم بهت بگم مورد 4و5 تا حد زیادی انجام شدن. مورد 1 پول لازم داره پس هنوز در مرحلهی برنامهریزیه (شما بخون تنبلی). مورد 3 چون تنهایی نمیشه منتظرم که یکی پیشنهادشو بهم بده (بازم بخون تنبلی). فقط میمونه مورد 2. که اونم الان دارم انجام میدم.
"تولستوی" یه تعریف جالبی از هنر داره: "هنر فعالیتی انسانیست که در آن شخص آگاهانه به وسیلهی علائم خارجی، احساساتی را که با آنها زندگیکردهاست دست به دست دیگران میدهد، تا اینکه دیگران هم آلودهی آن شوند و تجربه کنند." خیلی وقته دلم میخواد برم یه جای شلوغ مثلن مترو یا اتوبوس یا پارک بشینمو برای آدمایی که میبینم گذشتهو حالو آینده بسازم، اونجوری که خودم دلم میخواد. این حس خوبی بهم میده ولی تا حالا این کارو نکردم. شاید بتونم اینو به برنامهم اضافه کنم.
نمیخوام این نامهم به اندازهی قبلی طولانی بشه، پس فکر کنم تا همینجا بس باشه.
زیاده قربانت
پ.ن1: پاراگراف دوم با "برای نوشتن" شروع شد با همونم تموم شد.
پ.ن2: پیش مامان نشستم دارم اینو مینویسم، مامان داره یه چیزی از تلویزیون نگاه میکنه. منم بعضی وقتا که دارم فکر میکنم به جملهی بعدی نگام میفته بهش، به تلویزیون. نمیفهمم که چرا باید چند دقیقه از یه قسمت 45دقیقهای یه سریال صرف غذاخوردن آدمبدهی داستان بشه که هیچ چیزی به اطلاعات ما از اون اضافه نمیکنه.
پ.ن3: این یه پاراگراف از همون ای-میلاست:
امشب حسابی دلم میخواست که رانندهی BRT باشم. این آخرین سرویسم باشه، برای همین همهی خستگیام یادم رفتهباشه. هر اتوبوسی که از کنارم ردمیشه با رانندهاش خوشو بش کنمو 2تا بوق پشت سرهم براش بزنم. آخر شبم که میرم خونه نیم کیلو بستنی سنتی بخرم برای بچههام؛ آخه امروز حقوقمو ریختن به حسابم. تو راهم به هیچی فکر نکنم غیرِ زنم که امشب میخوام پیشِش بخوابم.
پ.ن4: "زیاده قربانت" هم از یه نامهی دیگهست. از یه آدم بزرگ به یه آدم بزرگ دیگه.
تعداد صفحات : 12